یا رب سببی ساز که یارم به سلامت/بازآید و برهاندم از بند ملامت

خاک ره آن یار سفرکرده بیارید/تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت

فریاد که از شش جهتم راه ببستند/آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت

امروز که در دست توام مرحمتی کن/فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت

ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق/ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت

درویش مکن ناله ز شمشیر احبا/کاین طایفه از کشته ستانند غرامت

در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی/بر می‌شکند گوشه محراب امامت

حاشا که من از جور و جفای تو بنالم/بیداد لطیفان همه لطف است و کرامت

کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ/پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت





غزل شماره ۸۹
10 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/03/29 - 23:58 در شعر و داستان
دیدگاه
sofiya

چه خوگشله من هیچ وقت نمیتونم تو دیوان حافظ این شعرهای قشنگشو پیدا کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟{-159-}{-196-}

1392/03/30 - 11:15
Reza

صوفیا باید مثل من همیشه بخونی این شعرهای خوشگل رو هم میبینی

1392/03/30 - 23:39
sofiya

آهان خب من چون همش یا شب یلدا میخونم یا هر وقت دلم میگره فال میگیرم ولی خوب کلی غزل داره من که نمیتونم همه شو بشینم بخونم {-64-}{-286-}{-285-}

1392/03/30 - 23:42
Reza

:)

1392/03/30 - 23:44